تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان انجمن ادبی مولانا سنگان و آدرس anjomanmolana.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
تا عمر آمد ز قیصر یک رسول
در مدینه از بیابان نغول
در زمان خلامت عمر (رض) فرستاده ای از طرف قیصر به قصد مدینه بیابانهای دور و بزرگ را پشت سر گذاشت
******************************
گفت کو قصر خلیفه ای حشم
تا من اسپ و رخت را آنجا کشم
رسول قیصر روم پرسید قصر خلیفه شما کجاست؟
تا من اسب و البسه خویش را جهت اقامت انجا برم
************************************
قوم گفتندش که او را قصر نیست
مر عمر را قصر. جان روشنسیت
یاران ان حضرت در جواب گفتند که ایشان قصری ندارد
و در واقع تنها قصر او ضمیر روشن و با فراست اوست
***********************************
گر چه از میری ورا اوازه ای است
همچو درویشان .مر او را کازه ای است
گرچه ایشان دارای شهرت بلحاط حکومت و جایگاه دارد ولی زندگی او مانند تهیدستان و فقیران جامعه است
**********************************
ای برادر چون ببینی قصر او
چونک در چشم دلت رستست مو
و تو که مدعی دیدن کاخ او هستی چگونه قادر خواهی بود قصر معنوی و باطنی او را مشاهده نمایی در حالیکه تمام وجودت را اوصاف ذمیمه پوشانده است
مسایل السلوک
مردان الهی سرمایه انان ذات اسمانی و تصرفات الهی انان است و ان سرمایه نورانیت است و کسانی میتوانند حقیقت مردان خدا را بشناسند که صاحبان تصرف باشند
اهل معصیت وگناه که انان را بشری چون خود پندارند و هیچ فضیلتی برایشان قایل نیستند
********************************
چشم دل از مو و علت پاک آر
وانگه آن دیدار قصرش چشم دار
یاران فرمودند
نخست باید چشم باطنت را از مریض های معصیت و گناه پاک نمایی
و انگاه مدعی رویت کاخ الهی و معنایی انان گردی
*****************************
هر که را هست از هوسها جان پاک
زود بیند حضرت و ایوان پاک
هر انسانی که اراده نماید و هوش و ذهن خویش را از امیال مادی پاک گرداند
بلافاصله حضرت خدای مهربان بارگاه و عرش خویش را نشانش دهد
******************************
چون محمد پاک شد زین نار و دود
هر کجا رو کرد وجه الله بود
حضرت محمد صل الله علیه و اله و صحبه و سلم چون مصفا و عاری لز هرگونه تعلق مادی بود و هیچ سنخیتی با دود و غبار دنیا نداشت
به هر سویی که نظر می انداخت ذات الهی را مشاهده میکرد
مسایل السلوک
انسان اسمانی در ایات تکوینی خالقی قدرتمند و توانا را میبیند و این فضیلت به صاحبان معرفت داده شده است
به دریا بنگرم دریا تو بینم
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا ی تو بینم
**************************
چون رفیقی وسوسهٔ بدخواه را
کی بدانی ثم وجه الله را
حقیقت ثم وجه الله را تا مادامیکه وسواس شیطان بدخواه ادمی را خواستاری کی بدانی؟
مسایل السلوک
مولانا بر این نکته مهم تاکید میفرماید که ظهور و تجلی حضرت حق در ایات او عیان است
اما اگر کسی قادر به درک ان نیست چون نگاه او به ایات پیرامونش مادی است تا معنایی
و این بزرگترین مانع در فهم حقیقت است
******************************
هر که را باشد ز سینه فتح باب
بیند او بر چرخ دل صد آفتاب
پس اگر هر فردی بتواند انشراح قلبی را کسب نماید او لز هر مکانی توان رویت خورشید حقیقت را خواهد داشت
مسایل السلوک
موضوع شرح صدر در ایات قران بسیار مورد تاکید است
موسی بن عمران علیه السلام تقاضای ان را دارد
اللهم اشرح لی صدری....
بارخدایا سینه ام را وسعت معنایی بده
یا خداوند خطاب به سید عالم (ص)
میفرماید
الم نشرح لک صدرک...
ایا سینه تو را گشاده نکردیم
و وسعت سینه باطنی انسان عنایت حق است و راه نیل به ان دوری از وسواس نفسانی و شیطاتی است
*********************************
حق پدیدست از میان دیگران
همچو ماه اندر میان اختران
حضرت خداوند یگانه در دایره هستی چنان اشکار است که ماه در اسمان
********************************
دو سر انگشت بر دو چشم نه
هیچ بینی از جهان؟ انصاف ده
مثلا اگر ما دو سر انگشت خویش را بر دو چشم خویش گذاریم ایا قادر به دیدن خواهیم بود منصفانه جواب بده؟
مسایل السلوک
ذات الهی اشکارترین است اگر درک خدای مهربان دشوار است مشکل از نگاه و عدم بصیرت ماست درست مانند کسی که بر چشمان خویش حجابی گذاشته باشد
********************************
گر نبینی این جهان معدوم نیست
عیب جز ز انگشت نفس شوم نیست
ایا اگر توی انسان چشمانت را بوسیله ای ببندی و جلوی دیدگانت را مسدود نمایی دلیل بر عدم هستی است مشکل از عدم درک و فهم توست
**********************************
تو ز چشم انگشت را بر دار هین
وانگهانی هرچه میخواهی ببین
تو انگشت غفلت را از جلوی دیدگانت بردار و بدنبال ان هر چه اراده نمایی ببینی
مسایل السلوک
اگر انسان دست از غفلت بردارد و با و نگاهی عارفانه به هستی بنگرد پشت این خلقت عظیم و نظم در ان ذاتی بدیع را خواهد دید که بینهایت قدرتمند و زیباست
***********************************
نوح را گفتند امت کو ثواب
گفت او زان سوی واستغشوا ثیاب
از سیدنا نوح علیه السلام سوال شد کو ان ثوابی که وعده میدادی
و نوح به نص صریح قران گفت
( و انی کلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فی اذانهم و استغشواثیابهم)
من هر موقعی انان را دعوت میکردم تا مورد امرزش تو قرار گیرند از سرکشی خود انگشت در گوشهایشان میگذاشتند و لباسهایشان را در سرشان
و اینها لجوج در مقابل دریافت حقیقت بودند
********************************
رو و سر در جامهها پیچیدهاید
لاجرم با دیده و نادیدهاید
سر و صورت خویش را در البسه خویش پنهان میکنید خداوند بصیرت قلبی در وجود شما به ودیعه گذاشته اما شما ان را در لباس تعلق دنیا پنهان کرده اید
و در واقع با داشتن نعمت بینایی قادر به دیدن نیستید
***********************************
آدمی دیدست و باقی پوستست
دید آنست آن که دید دوستست
اصلا ذات ادمی بر اساس حقیقت دیدن و فهم و درک است و بقیه او جسمی بیش نیست
و در واقع انسانی بدون درک حقیقت شایسته مقام ادمیت نخواهد بود
و تنها مشاهده ای ارزشمند است که در ایات الهی سیر نماید و او را ببیند و دیدگانی که توان و لیاقت مشاهده حق را نداشته باشد دید نیست
*******************************
چونک دید دوست نبود کور به
دوست کو باقی نباشد دور به
دیدگانی که که خدا را نبیند همان نباشد بهتر است و یاری که همیشکی و ابدی هم نباشد نبودش بهتر است از بودش
********************************
چون رسول روم این الفاظ تر
در سماع آورد شد مشتاقتر
مولانا مجددا به داستان رسول روم و حضرت عمر (رض) بر میگردد
و نماینده روم پس از شنیدن این کمالات میل او در ملاقات عمر افزون تر گشت
*********************************
دیده را بر دیدن عمر گماشت
رخت و اسب را ضایع گذاشت
او تمامی همت خویش را در دیدن عمر بکار بست و به هر طرف نظر می انداخت
و چنان مستغرق این مهم شده بود که از اسب و البسه خویش فراموش نمود
************************************
هر طرف اندر پی آن مرد کار
میشدی پرسان او دیوانهوار
او به هر جانبی جهت زیارت حضرت چون عاشقان دیوانه وار پرسان شد
*********************************
کین چنین مردی بود اندر جهان
وز جهان مانند جان باشد نهان؟
با با تعجب میگفت مگر ممکن است چنین نعمت بزرگی در هستی باشد و درست مانند روح در بدن پنهان باشد
******************************
جست او را تاش چون بنده بود
لاجرم جوینده یابنده بود
او به جستجوی معشوق خویش مشغول شد زیرا هر جستجوگری در نهایت به مقصود خویش دست یابد
مسایل السلوک
اولین گام در هر انری طلب است اگر طلب هدفمند و عاشقانه باشد در نیل به مقصد کمک خواهد نمود
بویژه در وادی معنا که اصل خلقت ادمی بر ان اساس است
**************************************
دید اعرابی زنی او را دخیل
گفت عمر نک به زیر آن نخیل
در همین حین خانمی که دارای دید باطنی بود با فراست الهی خویش دریافت این غریبه بدنبال زیارت خلیفه است
لذا گفت ان گمشده تو در فلان جاست در زیر درخت خرما در حال استراحت است
************************************
زیر خرمابن ز خلقان او جدا
زیر سایه خفته بین سایهٔ خدا
و زن گفت
هم اکنون عمر جدای از سایر امت در زیر سایه ان درخت خوابیده و در حقیقت او سایه الهی است که ارمیده است
نظرات شما عزیزان:
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 257
بازدید ماه : 474
بازدید کل : 14265
تعداد مطالب : 125
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
